زمستونه هوا هم گرگ و میشه.... در این سرما دلم ازغم آتیشه برایم روزگار لامروت.... مرتّب تو خط قر یا قمیشه در آمد گرچه پایین تر ز چاره..... ولی خرجم فزون از پنج وشیشه مخارج دائماً حاضر یراقند..... ولیکن پولها فوراً (فینیشه) زنم ایراد ماشین داره از من ...... وصاحبخانه فکر پول پیشه پسر رفته به دانشگاه آزاد.... ولی شهریه اش افزون زفیشه وتازه در چنین اوضاع و احوال... به فکر رفتن تایلند و کیشه اگر هم از سر و ریختش بپرسی....می گه تقصیر اینترنت و دیشه از آن سو دختر دردانه من ..... برای اخذ اسکن چون سریشه پسر داییم قرضش رو نمی ده... نمی شه هم زدش چون قوم و خویشه شده نو کیسه هم ریشم چو خُناق....زبان طعنه اش بدتر زنیشه خوراک من مرتب سیب زمینی ست.... خوراک آقا زاده (وایت فیشه نمی دانم که خواب نفت و سفره.... برایم عاقبت تعبیر میشه؟ وآیا دادن سهم عدالت.... حقیقت داره یا خوابی پریشه؟ زدست روزگار لامروت.... به خود «جاوید» می گوید همیشه « بسازم خنجری نیشش زفولاد».... ولیکن پول اون هم جورنمیشه